در حالی که جنگ در سوریه ادامه می یابد، جریان های حاکم در رسانه ها که بی وقفه دولت سوریه را زیر ضرب گرفته اند، همچنان یاد آوری وجه بنیادی این جنگ را یعنی وجه مرتبط به انرژی و به ویژه موضوع ذخائر گاز را به فراموشی می سپارند. این عامل پشتیبانی فعال روسیه را نه از شخص بشار الاسد، بلکه پیش از همه برای اجتناب از فروپاشی رژیم سوریه را توضیح می دهد. زیرا فروپاشی رژیم که از خارج خواهان آن هستند عنصر جغرافیای سیاسی بوده که با ساز و کار بسیار گسترده تری مستقیماً علیه روسیه به کار انداخته شده است.

هنگامی که روسیه طی سال های 2000 شروع کرد به سر و سامان دادن به وضعیتش و سر بلند کرد، در این دوران بود که به سد اصلی برای کنترل انرژی و راه های انتقال انرژی بین اروپا و آسیا از طریق بالکان تبدیل شد که استراتژهای آمریکائی برنامه ریزی کرده بودند و با جنگ صربی در سال 1999 آغاز گردید.

آمریکا و اتحادیۀ اروپا تمام راه های ممکن برای متنوع سازی تأمین نیازمندی های کشور های اروپائی را برای کاهش وابستگی به مسکو جستجو می کنند. و این سر آغازی است برای طرح لوله های انتقال گاز «نابوکو» [1]که امروز کاملاً رها شده است. این طرح به اروپائی ها اجازه می داد تا نیازهای خود را از ذخائر گاز جمهوری آذربایجان و ترکمنستان تأمین کنند. خط لولۀ انتقال گاز می بایستی با اجتناب از روسیه از ترکیه عبور کند و یونان را نیز دور بزند.

پیرامون این طرح، یک نقشۀ جغرافیای سیاسی بلند پروازانۀ آمریکائی وجود داشت : به این معنا که ترکیه به عنوان همپیمان به محور مرکزی خاورمیانۀ بزرگ آینده تبدیل شود و در عین حال به مرکز منطقۀ جریان انتقال انرژی بین بالکان و خاورمیانه ارتقاء یابد.

بر این اساس تمایلات آمریکائی ها برای ملحق شدن ترکیه به اتحادیۀ اروپا به این علت است که آن را در بطن خودشان حفظ کنند، یعنی وضعیتی که به آنها اجازه می دهد مستقیماً ولی قاطعانه تأمین انرژی اروپا را کنترل کنند و خاصه از اتحاد قاره ای بین روسیه و اروپا پیرامون انرژی جلوگیری کنند که برای منافع آمریکائی ها تهدید آمیز تلقی می شود.

با ابن وجود طرح نابوکو شکست خورد زیرا ترکمنستان با چین هم پیمان شد و جمهوری آذربایجان نیز به طرح «سات استریم» [2] روسیه تمایل پیدا کرد. هدف سات استریم که طی سال 2007 گسترش یافت، می بایستی به روسیه اجازه دهد تا کنترل تأمین اروپا را از طریق دریای مازندران و قزاقستان (عضو اتحادیۀ گمرکات)، به انضمام صربستان که از دیدگاه تأمین انرژی برای اتحادیۀ اروپا، در آینده، به همان اندازه اهمیت دارد که اوکرائین در حال حاضر.

اوکرائینی که به شکل قاطعانه روی برگردانده تا دیگر با رویدادهائی مانند رویدادهای سال 2006 و قطع نیازمندی های اروپا روبرو نشود.

پس از ورشکستگی یونان طی بحران مالی، روسیه در صدد بازخرید شرکت گاز یونان از طریق «گازپروم» [3] برآمد. این مذاکرات با مداخلۀ ایالات متحده متوقف شد زیرا به یونان هشدار داد که در زمینۀ انرژی با مسکو همکاری نکند، زیرا قرارداد با گازپروم به مسکو اجازه می داد که مواضعش را در رابطه با بازار انرژی منطقه تقویت کند.

سات استریم، با این وصف، یک شبکه به سوی یونان را پیشبینی کرده که طرح بحالت تکوین یافته ارتقاء خواهد داد، یعنی تحول بخشیدن به این طرح به مفهوم پل انرژتیک ارتدوکس به سوی اروپا.

در حال حاضر وضعیت آنکارا خیلی مبهم است. آنکارا در زمینۀ انرژی به دلیل «بلو استریم» [4] قویاً به روسیه وابسته است، مضافا بر اینکه با پیوند زدن به این دو شبکه «سات استریم و بلو استریم» موافقت کرده است. علاوه بر این، ترکیه به عنوان دومین قدرت ناتو، برای پیوستن به سازمان شانگهای (اتحادیۀ نظامی به مدیریت چین/روسیه) در آغاز سال 2013 قرارداد همکاری امضا کرده که اعتبار آن مشروط به گفتگوهای مقدماتی می باشد. ایا چنین تصمیمی را باید عنوان روی برگرداندن قطعی از ناتو تلقی کنیم؟

سوریه، درگیر و دارد با جنگ و منازعات مذهبی بین شیعه و سنی [5] مستقیما با دو طرح نابوکو و سات استریم که در بالا مطرح کردیم مرتبط می باشد.

سال 2009 طرحی تحت عنوان «اتحادیۀ لولۀ گاز» (فرندچیپ پیپولین) [6] توسط سه کشور شیعه مذهب (از دیدگاه دولتی) ایران، عراق و سوریه راه اندازی شد. لوله گاز ایران را به هدف تأمین انرژی اروپا با اجتناب از خاک ترکیه به مدیترانه منتقل می سازد. این طرح می بایستی به ایران اجازه دهد که گاز خود را به اروپا منتقل سازد، و در عین حال یک شبکه به سوی لبنان نیز ایجاد کند، به گفتۀ رولان لومباردی این طرح در نهایت می بایستی به شبکۀ سات استریم وصل شود. باید یادآوری کنیم که ایران به عنوان ذخیرۀ اصلی که می بایستی طرح نابوکو را تغذیه کند مطرح بود ولی به دلایل سیاسی فورا حذف شد، و بی گمان به این علت که سرنگون سازی رژیم ایران، چه از طریق خشونت نظامی و چه از طریق نطفۀ انقلاب رنگی که سال 2009 شاهد آن بودیم [7]، بیش از پیش نامحتمل بنظر می رسید.

سال 2009 طرح دیگری راه اندازی شد، اینبار یک کشور سنی ضمانت پنتاگون را دریافت کرد. گاز قطر برای تغذیۀ اروپا، می بایستی از طریق لولۀ گاز از قطر به عربستان سعودی و سپس سوریه و سرانجام از طریق ترکیه راه اندازی شود. این طرح در عین حال طرح نابوکو را دوباره فعال می ساخت. طرح نابوکو از پشتیبانی ترکیه و آمریکا برخوردار بود که به دلیل فقدان تحویل دهندگان معتبر گاز تعطیل شده بود. البته، اجرای طرح گاز قطر، اگر رژیم بشار الاسد سرنگون نشود و بجای آن یک دولت فرمانبردار سر کار آورده نشود، تحقق ناپذیر خواهد بود. در چنین عمقی از چشم انداز طرح های متنوع گاز است که می توانیم پافشاری برخی از کشورها را در سرنگون سازی رژیم بشار اسد و پشتیبانی از به اصطلاح اپوزیسیون سوریه را درک کنیم.

می بینیم که نقطۀ مرکزی رقابت بین تولید کننده های گاز، اتحادیۀ اروپا است، این بازار معتبری که مصرف گاز حتی با وجود بحران رو به افزایش دارد.

بیش از هر زمان دیگری، مدیترانه حادثه ساز خواهد بود زیرا بازیگران نوینی وارد صحنۀ این بازار خواهند شد. اسرائیل و قبرس در سواحل خود ذخائز گاز حجیمی را کشف کرده اند، این دو کشور در برد متوسط به صادر کنندگان مهمی تبدیل خواهند شد.

در بستر مدیترانۀ شرقی، کشف ذخائر گاز در سواحل آغاز شده و لبنان و سوریه نیز از ذخائر خودشان می توانند بهره برداری کنند.

برای بهره برداری، دو راه حل که بازرگانی و جغرافیای سیاسی را مخلوط می کند در رویاروئی با یکدیگر قرار می گیرد. ایالت متحده مدافع شبکۀ لوله های گازی هستند که باید اروپا را تغذیه کند و از ترکیه عبور کند و فشار روی اسرائیل از هم اکنون آغاز شده است. روس ها ترجیح می دهند که گاز به شکل مایع از طریق کشتی های حمل گاز مایع به سوی آسیای صنعتی منتقل شود.

بنظر می رسد که بازی بزرگ انرژتیک شتاب می گیرد، و چندین طرح انرژتیک و تمدنی را در رویاروئی با یکدیگر قرار داده و به روشنی بلند پروازی های سیاسی و استراتژیک جبهه های سیاسی را نشان می دهد و به روشنی می بینیم که جنگ انرژی بین آنها بیش از پیش در حال گسترش است.

ترجمه توسط
حمید محوی
منبع
RIA Novosti (Fédération de Russie) ">RIA Novosti (Fédération de Russie)

[1Nabucco

[2South Stream

[3Gazprom

[4Blue Stream

[5مترجم : جنگ تجاوزکارانه ونه جنگ داخلی. و اگر بین مذاهب شیعه سنی جنگی وجود دارد – که من از آن بی اطلاع هستم _ محصول ساختگی همان تجاوز امپریالیسم غربی به سوریه بوده است.

[6Friendship Pipeline

[7مترجم : در ترجمۀ بسیاری از نوشته های تحلیل گران خارجی، من دائما با موضوع جنبش سبز برخوررده ام و می بینم که تحلیل گران غربی – و نه اپوزیسیون های ایرانی و مدافعان جنبش سبز – دائما جنبش سبز را به عنوان یک ترفند پنتاگونی معرفی کرده اند.