بین 11 سپتامبر 2001 و 11 سپتامبر 2002، دانیل پایپز به عنوان یکی از مفسرین اصلی مبحث تروریسم و اسلام در ایالات متحده مطرح گردید. روزنامۀ آمریکائی «نیشن» ( The Nation) طی مقاله ای که به معرفی پر سر و صدای او اختصاص داده بود [1]، آماری از حضور او در رسانه ها منتشر کرد : دانیل پایپز در این بازۀ زمانی در 110 برنامۀ تلویزیونی و 450 برنامۀ رادیوئی شرکت داشته است، و نوشته های او با استقبال گرمی در وال استریت ژورنال و لوس آنجلس تایمز منتشر شد، و نیویورک تایمز او را به عنوان یکی از وقایع نگاران دائمی استخدام کرد.

سلسلۀ پایپز

این افتخار ناگهانی دانیل پایپز در فضای رسانه ای به هیچ عنوان امر اتفاقی نبوده، بلکه حاصل استعداد شخصی، آموزش دراز مدت و پدرخواندگان گرانقدر او بوده است. او نقش مهمی در استراتژی سیاسی محافظه کاران نوین (نئو کنسرواتور) در رأس قدرت واشنگتن و تل آویو بازی کرد.

برای درک این سیر تحولی، باید به سی سال پیش بازگردیم. برای پایان دادن به بحران واترگیت و منازعات شخصی که در پی آن ادامه یافت، رئیس جمهور جرالد فورد بین جریان های گوناگون جمهوری خواهی که از او پشتیبانی می کردند دست به پاکسازی زد. در 3 نوامبر 1975، وزیر دفاع جیمز شلسینگر James Schlessinger و تعدادی از همکاران را برکنار کرد. این رویداد با نام «کشتار هالووین» شهرت یافت. سپس گروه محدودی را پیرامون خود حفظ کرد که مشخصاً از همان افرادی تشکیل شده بود که در سال 2001 به قدرت بازگشتند : این افراد دیک چنی دبیر کل کاخ سفید، دونالد رامسفلد وزیر دفاع، و جرج بوش (پدر) رئیس سازمان سیا بودند [2]. انجمن های هوادار برای اخطار به افکار عمومی در مورد دست سازمان سیا که گویا خطر سرخ را دست کم گرفته است، اردوی تبلیغاتی راه اندازی کردند. رئیس جمهور فورد به گونه ای واکنش نشان داد که گوئی در مقابل فشارها تسلیم شده و فرمان صادر کرد که کمیتۀ ای مستقل برای بررسی تهدیدات شوروی تشکیل گردد، و در اینجا می بینیم که مسئولیت این کار به استاد دانشگاه هاروارد ریچارد پایپز واگذار می شود. ریچارد پایپز نیز هیئت کارشناسی که به نام «تیم ب» شهرت دارد را تشکیل داد. در این تیم ب پر شورترین طرفداران جنگ سرد مستقر شدند، از جمله ژنرال لیمن لمنیتزر Lyman Lemnitzer [3] و پل ولفوویتز Paul Wolfowitz. براین اساس بود که پروندۀ پایپز در «کامنتری» (Commentary) مجلۀ انجمن یهودی منتشر شد که ایروینگ کریستول Irving Kristol بنیانگذار آن می باشد. انتشار همین پرونده بود که دولت فورد مسابقۀ تسلیحاتی را راه اندازی کرد.

ریچارد پایپز پسر ارشدی داشت : دانیل. دانیل تحصیلاتش را روی تاریخ قرون وسطی و اسلام در دانشگاه هاروارد گذراند و در دانشگاه با تظاهرات چپ گرایان علیه جنگ ویتنام مخالفت می کرد. در سال 1981 دانیل پایپز کتاب «سربازان برده در اسلام» Slave Soldiers and Islam را منتشر کرد، کتابی قویاً دانشگاهی و مستند که هیچ یک از اعتقادات سیاسی اش را منعکس نمی سازد. این کتاب پیش از انقلاب اسلامی ایران که در سال 1979 به وقوع پیوست نوشته شده است. این رویداد در ایران موجب شد که اعتقادات تحلیلگر نیز تحریک شود. در سال 1982 در حالی که پدرش ریچارد به دولت ریگان پیوسته بود، دانیل پایپز نیز به گروه اطلاعاتی و دیدبانی وزارت کشور می پیوندد. او برای نوشتن دومین کتاب خود خیلی وقت صرف کرد «در راه خدا» In the Path of God در سال 1983 منتشر شد، که گواه بر نگرانی های او در رویاروئی با بالا آمدن اصول گرایان اسلامی در دوازده کشور است. پدیده ای که به باور او در پیوند تنگاتنگ با درآمدهای نفتی کشورهای عربی از دوران جنگ کیپور قابل بررسی می باشد (6 اکتبر تا 24 اکتبر 1973).

دانیل پایپز روشنفکر متعهد

پس از این که وزارت کشور را در سال 1983 ترک کرد، دانیل پایپز در چندین دانشگاه به کار تدریس پرداخت که آکادمی نظامی نیروی دریائی (United States Naval War College) یکی از این دانشگاه ها بود، ولی در فضای آکادمیک منزوی باقی ماند. دیگر کتاب دانشگاهی منتشر نمی کند و مقاله نویسی پیرامون موضوعات مختلف را ترجیح می دهد : موضوعاتی مانند تروریسم، اسرائیل، ماجرای سلمان رشدی و غیره را در «کامنتری» منتشر می کند [4]..

انتخاب های او البته همیشه خیلی موفقیت آمیز نبوده اند : به عنوان مثال، او کتاب «دوران های از یاد رفته» (From Time Immemorial) که دربارۀ استعمار صهیونیسم در فلسطین توسط ژوآن پیترز Joan Peters نوشته شده را مورد ستایش قرار می دهد. البته این کتاب توسط وقایع نگاران معتبر مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و اشتباهات عینی و دزدی های ادبی آن آشکار گردیده است.

توجه دانیل پایپز به تدریج روی موضوع اسرائیل متمرکز شده و برای او به موضوع اصلی تبدیل می شود. پس از انتقاد از رسانه ها در رابطه با جنگ لبنان که از دیدگاه او موجب خدشه دار شدن چهرۀ اسرائیل شده بود، در سال 1988 در یکی از ستون های نیویورک تایمز نظریۀ ایجاد دولت فلسطینی را مردود می داند و آن را برای فلسطینی ها «کابوس» می داند : زیرا به باور او چنین راه حلی «پیش از اسرائیلی ها برای خود فلسطینی ها پیامدهای بدتری خواهد داشت» زیرا فلسطینی ها مجبور خواهند بود زیر سیطرۀ سازمان آزادیبخش فسلطین به فرماندهی یاسر عرافت زندگی کنند.

با این وجود نمی توانیم دانیل پایپز را به عنوان پشتیبان بی قید و شرط دولت اسرائیل معرفی کنیم. زیرا برای او پیش می اید که دولت اسرائیل را نیز به باد انتقاد بگیرد. به عنوان مثال، او بخاطر کوتاهی در سرکوب مردم فلسطین، دولت اسرائیل را سرزنش می کند. به گفتۀ او، به نفع فلسطینی ها خواهد بود که سرکوب شوند، و هم زمان دانشگاهیانی مانند رشید خالدی را بخاطر تشویق خشونت مورد انتقاد قرار می دهد. به گفتۀ یوآن کول Juan Coleاستاد دانشگاه میشیگان «یکی از مواردی که دانیل پایپز می خواهد مطرح کند پشتیبانی از تروریسم است، و درنمی یابد که چرا ما با نظریۀ او مخالف هستیم، زیرا ما همۀ فلسطینی ها را تروریست نمی دانیم».

در اواسط سال های 80، پایپز در فیلادلفی مستقر می شود و مدیریت مؤسسۀ تحقیقاتی در امور سیاست خارجی (Foreign Policy Research Institute - FPRI) را در دانشگاه پنسیلوانی به عهده می گیرد، یعنی کارگاهی که توسط جغرافیای سیاسی شناس رابرت استروس هوپه ایجاد شده بود و به مرجع فکری او تبدیل می شود. این مؤسسه در سال 1955 ایجاد شد و از سال 1957 مجلۀ Orbis را منتشر کرد.

Robert Strausz-Hupé

نخستین شماره حاوی مانیفست استروس هوپه است : توازن فردا [5]. در این شماره می توانیم بخوانیم که : « شکل گیری نظم جهانی که در شرف تکوین است آیا از امپراتوری جهانی آمریکا منشأ می گیرد ؟ باید چنین باشد به این شرط که نشان روح آمریکائی بر آن نقش بسته باشد. نظم آینده آخرین مرحلۀ انتقال تاریخی را رقم خواهد زد و دوران انقلابی این قرن را به پایان خواهد رساند. مأموریت مردم آمریکا عبارت است از به خاک سپردن دولت-ملت ها، هدایت مردم سوگوار به سوی اتحادیه های وسیعتر و به کار بستن قدرت برای بازداشتن تهدیدات مخرب علیه نظم نوین جهانی، یعنی بازداشتن آنهائی که برای بشریت هیچ حرف تازه و امیدوار کننده ای بجز ایدئولوژی های منجمد و اعمال زور خشونت آمیز ندارند...برای پنجاه سالی که در پیش است آینده به آمریکا تعلق دارد. امپراتوری آمریکا و بشریت مخالف نخواهد بود، ولی دو نام برای یک نظم جهانی به نام صلح و خوشبختی. Novus orbis terranum (نظم نوین جهانی)».

این مانیفست بعداً توسط دانیل پایپز مجدداً منتشر می شود.

از سال 1986 تا 1993 دانیل پایپز سر دبیر روزنامۀ Orbis است. در این روزنامه مقالاتی به پشتیبانی از عراق علیه ایران منتشر می کند، مانند « آلترناتیو بغداد» نوشتۀ لوری میلروی Laurie Mylroie [6]. با همین زن جوان مقالۀ مشترکی را با همین مضمون در نیو رپیبلیک The New Republic [7] منتشر می کند.

در سال 1990، دانیل پایپز مقاله ای زیر عنوان «مسلمانان آمدند ! مسلمانان آمدند !» در National Review منتشر کرد که انباشته از دیدگاه های نگران کننده و هشدار دهندۀ او دربارۀ آمدن مسلمانان بود. در این مقاله نوشته است : «جوامع اروپای غربی به اندازۀ کافی در مقابله با مهاجرت وسیع مردمانی که پوست مات دارند و غذاهای عجیب و غریب می پزند و اصول بهداشتی آلمانی را نیز به دقت رعایت نمی کنند آمادگی ندارند» [8]

در این دوران، کتاب ها و مقالات او متأثر از موضع گیری بسیار سختی است که علیه کشورهای عرب مانند سوریه و ایران (مترجم : فرانسوی های غالباً ایران را کشوری عربی تصور می کنند) یا حتی عربستان سعودی ابراز می دارد، گرچه این آخری در اتحاد با واشنگتن می باشد. و پیش از همه در مورد «مسلمانان آمریکائی» هشدار می دهد که امنیت ایالات متحده را دچار مخاطره خواهند کرد. در مقاله ای که در «کامنتری» منتشر می کند، علیه سازمان های مسلمان آمریکائی که خود را قربانی تبعیض می دانستند اعتراض می کند [9].

منطقی که به کار می برد از حد عادی تجاوز می کند : در همآهنگی با دوستش استیون امرسون Steven Emerson که در عین حال کارشناس امور تروریستی است، در USA Today اعلام می کند که سوء قصد اوکلاهوما سیتی در سال 1995 نشان می دهد که غرب مورد حمله قرار گرفته و اصول گرایان «ما را هدف گرفته اند».

در سال 1990 دانیل پایپز برای «ارتقاء منافع آمریکا» در منطقه بخش FPRI اتاق فکری خاور میانه را بنیانگذاری کرد(Middle East Forum - MEF). این اتاق فکری در سال 1994 به یک انجمن مستقل تبدیل می گردد و Middle East Quaterly را منتشر می کند، و به همین گونه از سال 1999 Middle East Intelligence Bulletin [10].

در سال 1997، دانیل پایپز پیرامون بانکدار زیاد عبدالنور Ziad K. Abdelnour کارشناس اتاق فکری خاور میانه در ایجاد کمیتۀ آمریکائی برای لبنان آزاد شرکت داشت (US Committe for a Free Lebanon - USCFL)

دانیل پایپز و کارشناسان اتاق فکری خاورمیانه و کمیتۀ آمریکائی برای لبنان آزاد فعالانه در کارهای مرتبط به مؤسسۀ واشنگتن برای سیاست در امور خاورمیانه (Washington Institute for Near East Policy - WINEP) شرکت می کنند. یعنی جائی که شاهین هائی که در صحنه بیشتر از همه دیده می شدند و گل سر سبد لیکود [11].

دانیل پایپز به عنوان شکارچی «ستون پنجم» در دانشگاه ایالات متحده شهرت یافت. در سال 2002 او بخش اتاق فکری خاورمیانه را ایجاد کرد، دیدبان دانشگاه (Campus Watch)، «سازمانی که هدف اعلام شده اش بررسی اشتباهات تحلیلی و پیچیدگی های سیاسی در زمینۀ بررسی های خاورمیانه بود». روزنامۀ The Nation می نویسد که نخستین اقدام این سازمان گزارش به «مک کارتی McCarthy » در مورد اساتیدی بود که به اندازۀ کافی طرفدار اسرائیل نبوده اند.

در واکنش به ستون پنجم دانشگاهی، بیش از صد دانشگاهی با دیدبان دانشگاهی (Campus Watch) تماس گرفتند و درخواست کردند نامشان در فهرست ثبت شود. چنین واکنشی موجب تحریک دانیل پایپز شد و آن را به مثابه «مدیحه سرائی سوء قصد انتحاری و اسلام مبارز» تعریف کرد. او اصطلاحات دیگری نیز برای این گروه معترض به کار برد : «نفرت از خویشتن» یا «ضد آمریکائی». در مقاله ای زیر عنوان «دانشگاهیان آمریکائی که از آمریکا متنفرند»، او در این نوشته تمام آنهائی را که مانند نوآم چامسکی مداخلۀ آمریکا در عراق را افشا می کردند به تمسخر گرفت و مدعی شد که «تهدید مستقیم» صدام حسین علیه ایالات متحده را نفی می کنند.

برای متقاعد ساختن افکار عمومی در مورد ناآگاهی دانشگاهیان و دانشجویان در رابطه با تهدید اسلامگرایان، از پشتیبانی مارتین کرامر Martin Kramer سر دبیر کنونی خاور میانۀ فصلی، و استانلی کورتز Stanley Kurtz عضو هوور مؤسسه و همکار روزنامۀ National Review Online برخوردار شد. به گزارش The Nation نظریات او در رسانه ها بازتاب استثنائی داشته است. واشنگتن پست صفحۀ نخست خود را به او اختصاص داده، و بحث و گفتگو تا کنگره نیز تدام یافته است : در نتیجه طرحی را تدارک می بینند که می بایستی کمیتۀ مشاورتی ایجاد کند که اعضای آن از سوی دولت تعیین خواهد شد تا روی برنامه های مرتبط به بررسی امور مالی با بودجه های فدرال نظارت کنند وسالانه مسائل خاورمیانه را به هزاران دانشجو آموزش دهند. همان گونه که استانلی کورتز در مجلس نمایندگان کنگره در ژوئن 2003 توضیح داده است، از این پس برنامه باید «تمام دیدگاه ها را معرفی کند» و نه « تنها انتقادات سیاسی در مورد سیاست امور خارجۀ آمریکا». [12].

اخیراً روزنامۀ یهودی The Forward در جدول بندی خود دانیل پایپز را بین 50 نفر از پر نفوذ ترین یهودی های ایالات متحده به ثبت رسانده است [13].

گزینش او توسط رئیس جمهور جرج بوش در مؤسسۀ ایالات متحده برای صلح (US Institute of Peace - USIP) جامعۀ مسلمان را در بهت و حیرت فرو برد، و به ویژه Muslim Public Affairs Council. این اتاق فکری با بودجه های فدرال تأمین مالی می شود و در واقع هدفش ارتقاء «راه حل صلح آمیز در منازعات بین المللی» است. یعنی بینشی که از تفکرات دانیل پایپز خیلی فاصله دارد : پایپز در فوریۀ 2002 می نویسد که «دیپلماسی به ندرت به منازعات خاتمه می دهد» [14]. به محض این که وارد مؤسسۀ ایالات متحده برای صلح شد، فوراً پاکسازی فهرست همکاران را در دستور روز خود قرار داد. بر این اساس او مرکز مطالعات اسلامی و دموکراسی را حذف کرد، از دیدگاه او این گروه طرفداران تروریسم بوده که وارد مؤسسات معتبر دولتی شده است [15]. او در سال 2005 مؤسسۀ ایالات متحده برای صلح را ترک کرد.

متفکر اسلام هراسی

دانیل پایپز مبتکر چندین اصطلاح است که در مباحث رسمی رایج شده است. اصطلاح «ضد سامی نوین» [16] نخستین ابتکار پایپز می باشد. این اصطلاح ابتدا معرف برخورد گروه های فشار مسلمانان درایالات متحده علیه گروه های فشار یهودی های ایالات متحده را پیرامون مسئلۀ فلسطین است. این اصطلاع از مخلوط کردن مفهوم ضد صهیونیستی و ضد سامی به موفقیت های چشمگیری دست یافت. او در عین حال اصطلاح «مبارز اسلام» [17] را رایج ساخت. این اصطلاح معرف مسلمانی است که تنها به دعای خانگی بسنده نکرده و در چهار چوب سازمان های اجتماعی از حقوق فلسطینی ها علیه اسرائیل به پشتیبانی ایالات متحده دفاع می کنند. بر این اساس در معرفی هویت مسلمانان مفاهیم مغلطه آمیزی را تزریق می کند، به این معنا که هویت مسلمان با مبارزه علیه دولت اسرائیل و اعتراض به سیاست واشنگتن مخلوط می شود. در نتیجه فرد مسلمان آمریکائی به شکل بنیادی خائن تعریف می شود.

سرانجام، او اصطلاح «نظریۀ توطئه خاورمیانه ای» را نیز اختراع کرد. عرب ها نمی خواهند بپذیرند که قادر به حل مسائلشان نیستند، و تصور می کنند که قربانی توطئۀ غربی ها شده اند [18].

در سال 2002، دانیل پیایپز در تمام رادیو و تلویزیون ها حضور داشت و علیه «دروغ های بزرگ» (کتاب تی یری میسان که تعبیر رسمی حملۀ تروریستی 11 سپتامبر را زیر علامت سؤال می برد) تبلیغ می کرد. «دروغ های بزرگ» کتابی است دربارۀ سوء قصد 11 سپتامبر و تغییر رژیمی که در پی آن در ایالات متحده روی داد [19]. از آنجائی که هیچ دلیل و برهانی برای رد نظریۀ ارائه شده در این کتاب را نداشت و علاوه بر این تصور می کرد که نویسندۀ کتاب یک فرد عرب بوده، بر آن بود که در گفتارهایش چهرۀ توطئه داز روشنفکران عربی را نشان دهد که در فرانسه مستقر شده اند. این داوری ارزشی در فرانسه توسط گیوم داسکیه Guillaume Dasquié و ژان گیسنل Jean Guisnel [20] و سپس دانیل لوکنت Daniel Lecomte [21]پی گیری شد.

در سال 2003 برای شرکت در یک برنامۀ بزرگ سیاسی عرب در شبکۀ الجزیره و برای بحث و جدل مستقیم با تی یری میسان دعوت شده بود، ولی مجبور شد به این دعوت پاسخ نگوید زیرا در انتطار تأیید کنگره برای گزینشش در مؤسسۀ ایالات متحده برای صلح بود. به همین علت دستیارش جوناتان شانزر Jonathan Schanzer [22] را فرستاد که او نیز نتوانست دلیل و برهانی مطرح که دال بر بی اعتباری نظریات مطرح شده در «دروغ های بزرگ» باشد.

پایپز در عین حال در فرانسه می تواند از گی میلیر Guy Millièreبرای ترجمه و نشر افکارش استفاده کند. گی میلیر نیز «آنچه را که بوش می خواهد» را با استفاده از مصاحبه با دانیل پایپز و پل ولفوویتز Paul Wolfowitz و غیره می نویسد که از نوع مدیحه سرائی می باشد [23].

اسلام هراسی نزد دانیل پایپز را باید به عنوان یک عادت بیماری زا بدانیم. در سال 1999 طی مقاله ای که در The Forward منتشر شد، پایپز می نویسد : «مسلمانانی که از آمریکا و به ویژه از یهودیانی که در کشور زندگی می کنند متنفرند، به یمن دولت قانون مدار و سازشکاری جامعه ای کثرت گرا و لیبرال بیش از پیش پر جمعیت تر و قدرتمند تر شده اند». سوء قصد 11 سپتامبر با جذب خوانندگان بیشتر موجب تقویت تحلیل های دانیل پایپز می شود. به گفتۀ خود او، همین رویداد باعث شد که او بتواند در سال 2002 کتاب «مبارز اسلام به آمریکا دست یافتند» Militant Islam Reaches America را در سال 2002 منتشر کند، یعنی کتابی که تا پیش از این رویداد «قابل انتشار نبود» و در مورد جمعیت مسلمان آمریکا هشدار می دهد که در بطن خود افرادی را «پشتیبانی می کند که هدفشان ربودن هواپیما بوده» و «از ایالات متحده متنفرند و می خواهند این کشور را به کشوری اسلامی تبدیل کنند». جیم لاب Jim Lobe از اینتر پرس سرویس l’Inter-Press Service اعلام کرد که در طرح درخواست بودجه برای دانیل پایپز موفق بوده است و او می تواند طرح خود را برای راه اندازی «مؤسسۀ اسلام پیشگام» که « می تواند دیدگاه میانه رو و مدافع آمریکا» را به نام جامعۀ مسلمان گسترش دهد. به گفتۀ او، اصول گرایان مسلمان «نازی»، «قاتلان پتانسیل» بوده و برای یهودی ها، مسیحی ها، زنان و هم جنس گرایان «خطر حقیقی» به حساب می آیند.

جنگ عراق تأیید نظریات دانیل پایپز بود، زیرا از دیدگاه او «تنها شانس برای جایگزین ساختن عصبی ترین رژیم در جهان بود». از دوران سقوط رژیم صدام حسین، اندکی در این موضع گری تحول ایجاد کرده و می گوید : در واقع، عراق از این پس به «یک مرد قوی با روحیۀ دموکراتیک نیازمند است»، زیرا عراقی ها «در فضای فکری خاصی زندگی می کنند که متأثر نظریۀ توطئه است» و هنوز برای ایجاد یک دولت خودگردان مانند غربی ها آمادگی ندارند. حتی امروز، در نیویورک سان New York Sun نام آن فردی را معرفی می کند که از دیدگاه او می تواند چنین نقشی را در عراق به عهده بگیرد. این فرد، بی آن که جای شگفتی داشته باشد، ژنرال قدیمی جاسم محمد صالح الدلیمی بوده و مزیت او در این نکته است که او در جنایات رژیم صدام حسین شرکت نداشته است و ایدئولوژی او نیز رادیکال نیست و از اعتبار اجتماعی نیز برخوردار است [24].

ترجمه توسط
حمید محوی

[1«Neocon Man», par Eyal Press, The Nation, 10 mai 2004.

[2Voir notre enquête «Les marionnettistes de Washington», par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 13 novembre 2002. Version portugaise : Os senhores da guerra, Frenesi éd., 2002.

[3Sur le général Lemnitzer, voir «Opération Northwoods, quand l’état-major américain planifiait des attentats terroristes contre sa population», par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 5 novembre 2001.

[4La revue française Commentaires de Raymond Aron et Jean-Claude Casanova est organiquement liée à Commentary. Cf. «La face cachée de la Fondation Saint-Simon», par Denis Boneau, Voltaire, 10 février 2004.

[5The Balance of Tomorrow, par Robert Strausz-Hupé, Orbis, 1957.

[6«The Baghdad Alternative», par Laurie Mylroie, Orbis, 1988.

[7«Back Iraq», par Laurie Mylroie et Daniel Pipes, The New Republic, 1989.

[8«The Muslims are Coming ! The Muslims are Coming !», par Daniel Pipes, National Review, 19 novembre 1990.

[9«Are Muslim Americans Victimized ?», par Daniel Pipes, Commentary, novembre 2000.

[10Le Middle East Forum emploie les experts suivants : Ziad Abdelnour, Mitchell G. Bard, Patrick Clawson, Khalid Durán, John Eibner, Joseph Farah, Gary Gambill, Martin Kramer, William Kristol, Habib Malik, Daniel Mandel, Laurent Murawiec, Daniel Pipes, Michael Rubin, Robert Satloff, Jonathan Schanzer, Tashbih Sayyed et Meyrav Wurmser.

[11«Un Think Tank au service du Likoud», par Joel Beinin, Le Monde diplomatique, juillet 2003.

[12«Funding Anti-Americanism - Title VI and radicalism in Middle Eastern studies», par Justin Peck, Concord Bridge, octobre 2003.

[13«Forward 50», The Forward, 14 novembre 2003.

[14«The Only ’Solution’ (for Israel) is Military», par Daniel Pipes, New York Post, 25 février 2002.

[15«The US Institute of Peace Stumbles» par Daniel Pipes, The New York Sun, 23 mars 2004.

[16«The New Antisemitism» par Daniel Pipes, Jewish Exponent, 16 octobre 1997.

[17Militant Islam Reaches America par Daniel Pipes, W. W. Norton éd., 2003.

[18The Hidden Hand par Daniel Pipes, St Martin’s Press éd., 1996, et Conspiracy, Free Press éd., 1997.

[19L’Effroyable imposture, par Thierry Meyssan, éd. Carnot, 2002.

[20L’Effroyable mensonge, par Guillaume Dasquié et Jean Guisnel, éd. La Douverte, 2002 (ouvrage condamné pour diffamation par jugement de la XVIIe chambre correctionnelle du TGI de Paris).

[21«Le 11 septembre n’a pas eu lieu», soirée Théma produite et animée par Daniel Lecomte, Arte, 2004.

[22À l’issue d’une heure trente de débat, un sondage réalisé auprès d’un panel de téléspectateurs montra que ceux-ci étaient convaincus à 17% par M. Schanzer et à 83% par M. Meyssan. L’émission, qui fit un pic d’audience, avait été regardée par 70 millions de téléspectateurs.

[23Ce que veut Bush par Guy Millière, La Martinière éd., 2003. Il a également publié Qui a peur de l’Islam ?, Michalon éd., 2004.

[24«Is an Iraqi strongman emerging» par Daniel Pipes, New York Sun, 3 mai 2004. Article repris le lendemain par le Jerusalem Post.