رئیس قدیمی آژانس اطلاعاتی ایالات متحده، مایکل فلین Michael T. Flynn، و رئیس سابق هیدت فرماندهان ستاد فرماندهی، مارتین دامپسی Martin Dempsey، و همسرانشان. پس از فرمانبرداری در سکوت، انتقادهایشان را در مورد نفوذ شاهین های لیبرال در کاخ سفید آشکارا بیان می کنند. به گفتۀ آنها، واشنگتن بجای تدارک توطئۀ پیچ در پیچ در سوریه و اوکراین باید به عنوان همکار فابل اعتماد مسکو عمل کند.

از دوران گردهمآئی ژنو در ژوئن 2012، ایالات متحده دائماً در مورد سوریه و اوکراین تضادهائی را در کارنامۀ خود به ثبت رسانده است. با وجود این، ستاد فرماندهی موضع خود را به شکلی منتشر کرد که بتواند کاخ سفید را تحت تأثیر قرار دهد.

تضادها و تردیدهای کاخ سفید

در دوران ریاست جمهوری جرچ بوش، کاخ سفید می خواست بر اساس الگوی موفقیت آمیزش در عراق، جمهوری عرب سوریه را سرنگون کند و اوکراین را نیز به منطقۀ هرج و مرج مبدل سازد. از یک سو هدفش ترسیم مجدد «خاورمیانۀ بزرگ» بود و از سوی دیگر برآن بود تا خطوط ارتباط زمینی بین دو کشور روسیه و چین را با غرب قطع کند.

وقتی بارک اوباما جانشین او شد، از سوی ژنرال برنت اسکاوکرافت Brent Scowcroft و به همین گونه از سوی مشاور با تجربه اش در زمینۀ امور سیاسی زیبیگنیف برژینسکی سفارش شده بود. مشاوران قدیمی در زمینۀ امنیت ملی جیمی کارتر و بوش پدر به نظریۀ لئو استروس Leo Strauss که به نام نظریۀ هرج و مرج سازنده می شناسیم اعتماد نداشتند. از دیدگاه آنها، جهان می بایستی بر اساس الگوی صلح وستفالیا Westphalen سازماندهی شود، یعنی پیرامون دولت هائی که از دیدگاه بین المللی بازشناسی شده اند. مثل هنری کیسینجر Henry Kissinger طرفدار تضعیف دولت هائی بودند که در مقابل سلطۀ ایالات متحده مقاومت می کردند، ولی خواهان تخریب آنها نبودند، در نتیجه از گروه های غیر دولتی برای سیاست های توطئه آمیزشان استفاده می کردند ولی خواهان واگذاری مدیریت مناطق به این گروه ها نبودند.

وقتی شاهین های لیبرال پیرامون هیلاری کلینتون، جفری فیلتمن و دیوید پترائوس (ژنرال نمایشی که از نظامی به غیر نظامی دگردیسی یافت) توافقات بین واشنگتن و مسکو را تخریب کردند و در سال 2012 جنگ در سوریه را ادامه دادند، اوباما واکنشی نشان نداد. در بهبهۀ انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده، اوباما نمی توانست هرج و مرجی را که در درون دولت او جاری شده بود آشکار سازد. در نتیجه در فردای پیروزی مجدد در انتخابات ریاست جمهوری اوباما برای ژنرال پترائوس دام گذاشت و او را دستبند به دست بازدداشت کرد، سپس هیلاری کلینتون را از کار بر کنار نمود و جان کری را برگزید. جان کری از عهده وصله پینه کردن مناسبات با رئیس جمهور اسد بر می آمد و با او روابط دوستانه ای داشت. ولی فلتمن در سازمان ملل متحد بر سر کار باقی ماند و این گونه بنظر می رسید که حساسیت وضعیت اوباما را از برکنار کردن فوری او بازمی داشت.

در هر صورت، جان کردی تصور می کرد که دیر شده است و وقت چندانی برای جمهوری عرب سوریه باقی نمانده است. تنها کاری او می توانست انجام دهد اجتناب از پایان کار مشابه به معمر قذافی برای اسد بود، یعنی «سودومیزاسیون» با سر نیزه. کاخ سفید و وزارت امور خارجه با دروغ های دوران بوش قادر به رؤیت وضعیت عینی نبود. در آن دوران، تمام کارمندان برای تحلیل و درک وضعیت جهان بسیج نشده بودند بلکه کارشان به پیشدستی برای توجیه جنایات واشنگتن خلاصه می شد. در سال 2006، دبیر اول سفارت ایالات متحده در دمشق ویلیام روباک William Roebuck گزارشی نوشته بود که از اعتبار برخوردار بود و مدعی شده بود که : سوریه جمهوری بعثی نیست بلکه یک دیکتاتور علوی است. عربستان سعودی، قطر و ترکیه می توانند برای «دموکراسی در حال گسترش» قانوناً از اکثریت مردم سنی پشتیبانی کنند [1].

در نتیجه اوباما زیر پوشش پشتیبانی از «شورشیان میانه رو» دست سازمان سیا را باز گذاشت تا عملیات سرنگون سازی رژیم سوریه را به اجرا گذارد. بر این اساس قاچاق اسلحه به شکل گسترده سازماندهی شد، ابتدا از لیبی در پسا رژیم قذافی، سپس از بلغارستان به رهبری روسن پلونلیف Rossen Plevneliev و بویکو بوریسوف Boïko Borissov و بعداً از اوکراین در پسا دوران یانوکویچ Ianoukovytch. هم زمان، در تمام جهان اسلام برای نجات اهل سنت از چنگ دیکتاتور علوی دفاتر استخدامی برای جذب مبارزان فعال شدند.

ولی تلاش بیهوده، می بایستی بپذیرند که جمهوری عرب سوریه در مقابل بزرگترین اتحادیۀ تاریخ مقاومت کرد (114 دولت و 16 سازمان بین المللی که در بطن «دوستان سوریه» گرد هم آمده بودند). سوریه از عهدۀ چنین کاری برمی آید تنها به این علت ساده که دیکتاتوری علوی هرگز وجود نداشته بلکه رژیمی لائیک و سوسیالیستی را تشکیل می دهد، و اهل سنت نیز نه تنها مورد قتل عام ارتش قرار نگرفته اند بلکه اکثیرت سربازانی را تشکیل می دهند که در بطن ارتش سوریه علیه تجاوز خارجی از کشورشان دفاع می کنند.

وقتی نئو محافظه کاران پیرامون ویکتوریا نولاند Victoria Nuland به ضرب میلیاردها دلار در فوریۀ 2014 به سرنگونگی رژیم کی یف نائل آمدند، رئیس جمهور اوباما در این رویداد نتیجۀ شایسته و سزاوار تلاش های چندین و چند ساله را می دید. ولی فوراً پیامدهای این عملیات را نمی توانست محاسبه کند. سپس، برسر دو راهی قرار گرفت : یا کشور را بی آن که دولتی در کار باشد، همچون چاله ای باز بین اتحادیۀ اروپا و روسیه رها کند، و یا سربازان کوچک سازمان سیا، نازی ها و تعدادی اسلامگرا را به قدرت رساند. سرانجام گزینش دوم را انتخاب کرد، و فکر می کرد که سرویس های او می توانند بین مزدوران مسلح افرادی قابل احترامی را بیابند. رویدادهای بعدی خلاف این امر را ثابت کرد. بطور مشخص، گرچه رژیم ویکتور یانوکویچ بزهکار بود، بی گمان، ولی بیشتر از رژیم مولداوی و بلغارستان و گرجستان و غیره انحراف نداشت، رژیم کنونی کی یف نمایندۀ تمام آن چیزهائی است که فرانکلن روزولت علیه آن جنگید.

doc165024|center>

خواست نظامیان ایالات متحده

در حالی که کاخ سفید و کرملین به دومین توافقات خودشان برای صلح در خاورمیانه دست یافته بودند، روزنامه نگار آمریکائی سیمون هرش مقاله ای بلند در لندن ریویو آف بوکس منتشر کرد و نوشت که ستاد فرماندهی میان ارتشی ایالات متحده، به فرماندهی ژنرال مارتین دامپسی در مقابل خیال پردازی های بارک اوباما مقاومت می کند [2]. به گفتۀ او، با وجود مدیریت سیاسی بحران اوکراین، نظامیان بر آن بوده اند که تماس هایشان را با هم قطاران روسی حفظ کنند. اطلاعات مهمی به برخی متحدان خود منتقل کردند، به این امید که آنها به سهم خودشان این اطلاعات را به سوری ها منتقل کنند، ولی از هر گونه کمک مستقیم به دمشق خود داری کردند. سیمون هرش اظهار تأسف می کند که امروز از وقتی که ژنرال جوزف دانفورد Joseph Dunford فرماندهی ستاد فرماندهی را به عهده گرفته وضعیت به شکل دیگری تغییر کرده است.

در این مقاله نوشته است که سیاست کاخ سفید روی چهار نکته هرگز تغییر نکرده است، از دیدگاه نظامیان یکی پوچ تر از دیگری :
  پافشاری روی برکناری رئیس جمهور اسد
 ناممکن بودن اتحادیۀ ضد داعش با روسیه
 ترکیه به عنوان هم پیمان ثابت در جنگ علیه تروریسم
 و این امر که نیروی اپوزیسیون میانه رو که سزاوار پشتیبانی ایالات متحده باشد واقعاً وجود دارد

به یاد می آوریم که وزیر دفاع چاک هاگل Chuck Hagel در فوریۀ سال 2014 بخاطر زیر علامت سؤال بردن این سیاست برکنار گردید [3] و اشتون کارتر Ashton Carter جایگزین او شد، یک کارمند عالی رتبه و همکار سابق کندولیزا رایس که بخاطر شم معامله گری اش شهرت خاصی دارد [4].

سپس، در اکتبر 2014، انجمن میز گرد Rand Corporationاتاق فکری اصلی مجتمع صنعتی و نظامی رسماً به نفع رئیس جمهور اسد موضع گیری کرد. این اتاق فکری اکیداً به این نتیجه رسید که پیامد شکست بشار اسد به قدرت رسیدن جهاد طلبان خواهد بود، در حالی که پیروزی او موجب ثبات منطقه خواهد شد [5].

در اوت 2015، پیرامون ژنرال میچل فلاین Michel T. Flynn رئیس قدیمی آژانس اطلاعات دفاعی (DIA)، در شبکۀ الجزیره تلاش های او برای هشدار به کاخ سفید در مورد عملیات طراحی شده توسط سازمان سیا و هم پیمانان واشنگتن با جهاد طلبان مطرح گردید. او یکی از گزارشاتش را که اخیراً از وضعیت سرّی بیرون آمده در مورد اعلان ایجاد داعش تفسیر می کرد [6].

سرانجام، در دسامبر 2015، وزیر دفاع سابق چاک هاگل اعلام کرد که موضع گیری کاخ سفید در مورد سوریه موجب بی اعتباری رئیس جمهور اوباما شده است [7].

حذف رئیس جمهوری که به شکل دموکراتیک توسط مردم سوریه برگزیده شده بود هدف جنگی بود که شاهین های لیبرال و نئو محافظه کاران به راه انداختند. خنثی کردن رئیس جمهور سوریه موجب سقوط رژیم و سرنوشتی مشابه معمر قذافی می شد و همان گونه که لیبی گرفتار هرج و مرج شد، سوریه نیز از هم گسیخته می شد. ولی در این صورت نمی توانیم سوری ها را نجات دهیم بی آن که از بشار اسد پشتیبانی کنیم.

چگونه نظامیان سعی کردند به سوریه کمک کنند

به گفتۀ هرش، در سال 2013، مرکز فرماندهی ایالات متحده هم قطاران سوری خود را از چهار خواست واشنگتن را برای تغییر سیاست مطلع ساختند :
  سوریه باید مانع حملات حزب الله به اسرائیل شود
  باید برای حل مسئلۀ جولان گفتگوهایش را با اسرائیل از سر گیرد
  سوریه باید حضور مشاوران روسی را بپذیرد
  باید در پایان جنگ انتخابات جدیدی را سازماندهی کند و اجازه دهد تا اپوزیسیون ها در گسترده ترین تشکلاتشان در آن شرکت داشته باشند.

در خواندن این چهار شرط نکته ای که موجب شگفتی ما می شود، نبود کامل شناخت سیاست خاورمیانه نزد نظامیان است و یا این که می خواهند شرایطی را مطرح کنند که وجود ندارد و دمشق باید آنها را فوراً بپذیرد.

  در نخستین گام، حزب الله یک شبکۀ مقاومت در مقابل اشغالگری های اسرائیل است که در لبنان و در واکنش به تهاجمی که سال 1982 به وقوع پیوست ایجاد شد. ابتدا نه توسط پاسداران انقلاب ایران، حتی اگر به بسیجی ها خیلی مدیون باشد ولی توسط ارتش عرب سوریه سازماندهی شد. پس از بیرون رفتن ارتش سوریه از لبنان در سال 2005، به سوی ایران تمایل یافت. و علاوه بر این، طی جنگ اسرائیل و لبنان در سال 2006، وزیر دفاع سوریه مخفیانه در خط جبهه حضور داشت تا انتقال تجهیزات را نظارت کند. امروز حرب الله شیعه و ارتش عرب سوریه لائیک دوش به دوش یکدیگر علیه جهاد طلبانی که از سوی اسرائیل پشتیبانی می شوند مبارزه می کنند. در سطح هوائی و در زمینۀ بهداشتی.

  از 1995 ( وی ریور Wye River) تا سال 2000 (ژنو)، رئیس جمهور ایالات متحده بیل کلینتون Bill Clinton گفتگوهای بین اسرائیل و سوریه را سازماندهی کرد. بطور مشخص، دربارۀ همه چیز به شکل پایاپای گفتگو شد، گرچه نمایندۀ اسرائیل مخفیانه به گفتگوهای تلفنی رئیس جمهور ایالات متحده و رئیس جمهور سوریه گوش می داد [8]. به شکلی که کلینتون در خاطراتس نوشته است [9] صلح می توانست و می بایست به امضا رسد، اگر و تنها اگر نخست وزیر اسرائیل اهود بارک در آخرین لحظه پا پس نمی کشید. بشار اسد با ابتکار شخصی اش گفتگوی غیر مستقیم را از سر گرفت و این این بار از راه ترکیه. ولی وقتی اسرائیل به شکل آشکاری حقوق بین الملل را در آبهای بین المللی در رابطه با «کشتی لیبرتی» نقض کرد، او نیز به این گفتگوهای خاتمه داد. سوریه همواره خواهان گفتگو می باشد، ولی تنها اسرائیل است که امتناع می کند.

 در رابطه با مناسبات نظامیان دمشق و مسکو، به دوران شوروی باز می گردد و در دوران بوریس التسین کمابیش متوقف شد. در سال 2005، بشار اسد برای گفتگو دربارۀ بدهی به شوروی به روسیه رفت. او 30 کیلومتر از ساحل طرطوس را برای گسترش نظامی در طرطوس به کرملین پیشنهاد کرد، ولی روسیه که در حال باز سازی اساسی ارتش خود بود این پیشنهاد را مناسب خود نمی دید. پیش از گردهمآئی ژنو در ژنو 2012، مشاور امنیت ملی حسن ترکمانی به روسیه پیشنهاد کرد که «کلاه آبی ها» را برای ثبات کشور در خاک سوریه مسستقر کند. کرملین با مشادهۀ فعالیت های سیا و تجمع جهاد طلبان از تمام جهان اسلام، کمی بعد پی برد که این جنگ تنها تمرین و آماده سازی جنگ دیگری در قفقاز است. ولادیمیر پوتین سوریه را به عنوان «موضوعی داخلی برای روسیه» تلقی کرد و متعهد شد که نیروهایش را در سوریه مستقر کند. اگر در سال 2013 و 2014 هیچ اتفاقی نیافتاد، ولی روسیه تغییر عقیده داد و نیروهایش را آماده کرد و به ویژه تجهیزات جدید نظامی را تدارک دید.

  سرانجام، جمهوری عرب سوریه در ماه مه 2014 انتخابات ریاست جمهوری عادلانه و دموکراتیکی را سازماندهی کرد و این موضوع را تمام سفارتخانه ها در دمشق تأیید کردند. بر عکس، این اروپائی ها بودند که با نقض منشور وین از شرکت سد ها هزار پناهنده در این انتخابات جلوگیری کردند. و همین کشورهای اروپائی بودند که گروه های مختلف اپوزیسیون را متقاعد ساختند که نامزدهایشان را در این انتخابات معرفی نکنند. بشار اسد که قاطعانه در انتخابات پیروز شد، حاضر است در پایان جنگ، پیش از اتمام دورۀ قانونی ریاست جمهوری اش را دوباره به آزمون انتخاباتی واگذار گند. با رأی سادۀ مجلس، جمهوری می تواند نامزدهای سوری در تبعید را بپذیرد، بجز آنهائی که با اخوان المسلمین یا سازمان های مسلح (القاعده، داعش و غیره) همکاری کرده اند.

نظامیان ایالات متحده نمی خواهند به عنوان نئو محافظه کار تلقی شوند

کمی پیش از ترک مقام، ژنرال مارتین دامپسی سرهنگ جیمز بیکر James H. Baker را به عنوان رئیس دفتر مطالعات استراتژیک در وزارت دفاع ایالات متحده برگزید [10]. در نتیجه، بیکر فردی است که به قانونمداری، خردگرائی شهرت دارد، یعنی در قطب مخالف طرفداران استروس (نظریه پرداز هرج و مرج سازنده). گرچه سیمور هرش از او در مقاله اش نامی نمی برد، ولی سایۀ او را می توانیم در موضع گیری مرکز فرماندهی ایالات متحده مشاهده کنیم.

در هر صورت، مقالۀ سیمور هرش گواه بر خواست ستاد فرماندهی ایالات متحده برای تفکیک خود از کاخ سفید و شاهین های لیبرال مانند ژنرال دیوید پترائوس و جان آلن است، و به شکلی خاص می خواهد نشان دهد که در شرایط حاضر رئیس جمهور اوباما هیج دلیلی برای ادامۀ سیاست های ابهام آمیز سه سال گذشته ندارد.

به یادداشته باشیم

1) طی ماه های گذشته، میز گرد(اتاق فکری مجتمع نظامی و صنعتی) رئیس سابق آژانس اطلاعات دفاعی میچل فلاین، رئیس قدیمی هیئت فرماندهان مرکز فرماندهی مارتین دامپسی و وزیر دفاع سابق چاک هاگل تضادها و تردیدهای کاه سفید را زیر علامت سؤال بردند.

2) رهبران فکری ارتش ایالات متحده به سیاست بازمانده از دوران بوش در رویاروئی علیه روسیه معترض هستند. و خواهان همکاری در سوریه و در اوکراین هستند و به همین گونه خواهان کنترل هم پیمانانی مانند ترکیه، عربستان سعودی و قطر می باشند.

3) از دیدگاه افسران عالی رتبۀ ایالات متحده : (1) باید از رئیس جمهور اسد پیشتیبانی کرد که باید پیروز شود و در قدرت باقی بماند، (2) باید به اتفاق روسیه علیه داعش وارد عمل شوند، (3) باید ترکیه را مورد مجازات قرار دهند که نه به عنوان هم پیمان بلکه به عنوان دشمن عمل می کند،(4) سرانجام باید به تصورات واهی که گوئی شورشیان میانه رو واقعاً وجود خارجی دارد خاتمه دهند، یعنی به فانتسمی خاتمه دهند که تا اینجا با پنهان شدن در پشت آن دست سازمان سیا را برای پشتیبانی از تروریست ها باز می گذاشت.

ترجمه توسط
حمید محوی

[1Influencing the SARG in the end of 2006”, William Roebuck, Cable from the State Department, Wikileaks.

[2Military to Military. US intelligence sharing in the Syrian war”, Seymour M. Hersh, London Review of Books, Vol. 38, No. 1, January 7, 2016.

[3“آیا اوباما هنوز سیاست نظامی دیگری را در سر می پروراند ؟”, بوسيله ىتی یری میسان‬, ترجمه حمید محوی, شبکه ولتر, 1 دسامبر 2014, www.voltairenet.org/article186114.html

[4« Ash Carter s’entoure d’une équipe de SDB Advisors », Réseau Voltaire, 26 décembre 2014.

[5Alternative Futures for Syria. Regional Implications and Challenges for the United States, Andrew M. Liepman, Brian Nichiporuk, Jason Killmeyer, Rand Corporation, October 22, 2014.

[6Declassified Report on jihadists in Iraq and Syria, Defense Intelligence Agency, August 12, 2012.

[7Hagel: The White House tried to destroy me”, Dan de Luce, Foreign Policy, December 18, 2015.

[8Cursed Victory: A History of Israel and the Occupied Territories, Ahron Bregman, Penguin, 2014.

[9My Life, Bill Clinton, Knopf Publishing Group, 2004.

[10« Ashton Carter nomme le nouveau stratège du Pentagone », Réseau Voltaire, 17 mai 2015.