وزیر خارجه پامپئو:‌ صبح همگی به خیر.

وانگ ژیائو، از شما به خاطر این معرفی پرمهر و آن سخنان قابل توجه، سخنانی که متعلق به خود شما بود، سپاسگزارم. حضور امروز شما در اینجا برای ما نعمت است.

ببینید، همان طور که بسیاری – همان طور که شما گفتید، افراد بسیاری برای آوردن شما به خانه سخت تلاش کردند. آمریکا هرگز تسلیم نمی‌شود. ما هرگز تسلیم نمی‌شویم. ما هرگز هیچکس را جا نمی‌گذاریم و به حال خود رها نمی‌کنیم.

ما هر روز و هر ساعت کار می‌کنیم – و به این کارمان ادامه خواهیم داد – تا همه آمریکایی‌هایی را که در ایران و سراسر جهان گروگان گرفته شده‌اند، به خانواده‌هایشان برگردانیم. اگر شما آمریکایی‌ها را در اولویت قرار ندهید، نمی‌توانید آمریکا را در جایگاه نخست قرار دهید.

ما امروز در این اتاق میهمانان برجسته زیادی داریم. من به ویژه از شما سفیران کشورهای مختلف، دانشمندان برجسته، و اعضای جامعه ایرانی-آمریکایی که به ما پیوسته‌اید، سپاسگزارم.

و از شما نیز به خاطر این میزبانی مهربانانه در این جا، در باشگاه ملی مطبوعات، سپاسگزارم.

من می‌دانم که بسیاری از اعضای این باشگاه به منظور آگاه نگاه داشتن آمریکایی‌ها درباره امور جهان سختکوشانه گزارشگری می‌کنند، و این که مطبوعات آزاد یکی از اجزاء اصلی یک دموکراسی سالم است .[ … ] من نمی‌توانم بگوییم که همیشه و با همه چیزهایی که نوشته شده است، موافقم. اما آن چه می‌نویسید، خوانده می‌شود و این اهمیت دارد. پس آن را درست انجام دهید، واقعیت را پیدا کنید، و آمریکا پیشرفت خواهد کرد.

من می‌خواهم امروز سخنانم را با یک داستان کوتاه آغاز کنم.

بسیاری از شما ممکن است نام ابومحمد المصری، معروف به عبدالله احمد عبدالله، را شنیده باشید.

او فرد شماره دو القاعده در سراسر جهان بود و به دلیل کشتار اعضای خانواده وزارت خارجه ما در بمب‌گذاری‌های کنیا و تانزانیا در سال ۱۹۹۸ در فهرست افراد تحت تعقیب اف‌بی‌آی قرار داشت. در آن حملات بیش از ۲۰۰ نفر، از جمله ۱۲ آمریکایی، جان‌شان را از دست دادند.

نیویورک تایمز در ماه نوامبر گزارش داد که المصری در خیابان‌های تهران به ضرب گلوله کشته شده است.

من امروز برای نخستین بار می‌توانم خبر مرگ او در روز ۷ اوت سال گذشته را تأیید کنم.

در گزارش تایمز آمده بود: «با توجه به این که ایران و القاعده دشمنان سرسخت یکدیگر هستند، زندگی کردن او در ایران شگفت‌آور بود.»

این بزرگترین اشتباه ممکن است. این اصلاً «شگفت‌آور» نبود. و از آن مهمتر این که، آنها دشمن هم نیستند.

حضور المصری در ایران در واقع بیانگر دلیل حضور امروز ما در این‌جا است.

القاعده پایگاه جدیدی دارد: آن، جمهوری اسلامی ایران است.

در نتیجه، این آفریده شریرانه بن لادن آماده کسب قدرت و توانایی است.

ما با نادیده گرفتن این پیوند ایران و القاعده، خودمان را در معرض خطر قرار می‌دهیم.

ما باید به آن اذعان کنیم.

ما باید با آن مقابله کنیم.

در واقع، ما باید آن را شکست دهیم.

حالا، من می‌دانم که این خبر برای بسیاری از آمریکایی‌ها شگفت‌آور خواهد بود.

ما پس از ۱۱ سپتامبر به لطف تلاش‌های مستمر سربازان دلاورمان، افسران اطلاعاتی، دیپلمات‌ها، هم‌پیمانان ناتو، و بسیاری دیگر که به شکلی خستگی‌ناپذیر برای دفاع از آزادی تلاش کردند، القاعده را به شدت تحت فشار قرار دادیم. شمار عوامل القاعده در افغانستان امروز کمتر از هر زمان دیگری طی چندین دهه گذشته است. این موضوع همچنان صدق می‌کند.

این یک ادای احترام فوق‌العاده به اراده آمریکایی، نبوغ آمریکایی، رهبری آمریکایی، و صراحتاً قدرت نظامی ناب آمریکایی است.

این تلاش موجب شد که القاعده به جست‌وجو برای یافتن یک پناهگاه امن‌تر برآید، و آنها چنین پناهگاهی را پیدا کردند.

جمهوری اسلامی ایران بهترین گزینه بود.

در واقع همان‌گونه که کمیسیون ۱۱ سپتامبر به وضوح مشخص کرده، القاعده برای مدتی نزدیک به سه دهه با تهران رابطه داشته است.

عوامل القاعده در آغاز دهه ۱۹۹۰ برای یادگیری کار با موادمنفجره به ایران و دره بقاع لبنان – مرکز قدرت حزب‌الله – رفتند.

در دوره پیش از ۱۱ سپتامبر رژیم ایران به بازرسان مرزی گفته بود که در هنگام ورود یا خروج اعضای القاعده به ایران در مسیر رفت‌و‌آمدشان به افغانستان گذرنامه‌های آنها را مهر نکنند. هدف ایران این بود که به اعضای القاعده کمک شود تا در زمان بازگشت به کشورهایشان سوءظن‌ها را به خود جلب نکنند.

و در حالی که هیچ مدرکی مبنی بر این که ایران به برنامه‌ریزی حملات ۱۱ سپتامبر کمک کرده باشد یا از آن حملات اطلاع قبلی داشته باشد، وجود ندارد، دست‌کم هشت تن از هواپیماربایان ۱۱ سپتامبر در بازه زمانی اکتبر سال ۲۰۰۰ تا فوریه سال ۲۰۰۱ از طریق ایران سفر کردند.

در واقع یک قاضی فدرال در نیویورک در سال ۲۰۱۱ حکم داد که ایران از حملات ۱۱ سپتامبر حمایت کرده است. او این حکم را بر اساس نقشی که ایران در پیشبرد برنامه‌های عوامل القاعده ایفا کرده بود، صادر کرد.

و البته بعد از ۱۱ سپتامبر صدها تن از تروریست‌های القاعده و خانواده‌های‌شان که از برابر حملات انتقامی به‌حق آمریکا گریخته بودند، در داخل ایران پناه گرفتند.

نامه‌ای از بن لادن که توسط نیروهای یگان ویژه نیروی دریایی آمریکا در جریان حمله به ایبت‌آباد پیدا شد، ماهیت این رابطه از ۱۱ سپتامبر تاکنون را به اختصار و به خوبی بیان کرده است.

بنا به گفته خود او، «ایران شاهرگ اصلی ما برای تأمین مالی، نیروی انسانی، و ارتباطات است … نیازی به جنگ با ایران نیست، مگر این که مجبور به [جنگ] شوید.» این‌ها سخنان خود بن لادن درباره روابط او و القاعده با جمهوری اسلامی ایران است.

البته شواهد بیشتری نیز وجود دارد. دولت کانادا در سال ۲۰۱۳ یک طرح توطئه القاعده علیه یک قطار مسافربری را خنثی کرد؛ ‌قطاری که تورنتو و نیویورک را به یکدیگر متصل می‌کرد. دولت کانادا گفت که توطئه‌گران «هدایت و راهنمایی» برای انجام این اقدام را از اعضای القاعده ساکن ایران دریافت کرده بودند. نه، نیویورک تایمز! شگفت‌آور نیست.

ایران دانشجویان، اقلیت‌های مذهبی، و فعالان محیط زیست را دستگیر می‌کند، اما به قاتلان جهادی القاعده کاری ندارد.

با این وجود، به رغم همه کمک‌هایی که رژیم خامنه‌ای به القاعده ارائه کرده است، تهران در حقیقت تا مدت‌ها محدودیت‌های شدیدی را بر عوامل آن سازمان در داخل ایران اعمال می‌کرد.

رژیم، اعضای القاعده را به دقت زیر نظر داشت و عملاً آنها را در حبس خانگی قرار داده بود. کنترل در دست آنها بود. شخص بن لادن، اعضای القاعده حاضر در داخل جمهوری اسلامی را به منزله گروگان تلقی می‌کرد. ایرانی‌ها این رهبران القاعده را کنترل می‌کردند.

با این حال، دولت ایالات متحده باور نداشت که ایران به القاعده اجازه اجرای یک حمله تروریستی را داده باشد. اما من امروز باید بگویم که وضعیت چنین نیست.

در حقیقت همه چیز در سال ۲۰۱۵ تغییر کرد؛ همان سالی که دولت اوباما و سه قدرت اروپایی – فرانسه، آلمان، و بریتانیا – در میانه کار نهایی کردن برجام بودند.

محور ایران و القاعده شاهد تغییرات عظیمی بود.

بگذارید امروز اطلاعاتی را در اختیارتان بگذارم که برای عموم مردم کاملاً تازگی دارد:

ایران تصمیم گرفت به القاعده اجازه دهد که یک مقر عملیاتی تازه را تأسیس کند، البته به این شرط که عوامل القاعده از مقررات رژیم در رابطه با اقامت افراد القاعده در داخل آن کشور پیروی کنند […] .

ایران همچنین از سال ۲۰۱۵ به رهبران القاعده آزادی حرکتی بیشتری را در داخل ایران و تحت نظر خودش، داده است.

وزارت اطلاعات ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پناهگاه‌های امن و پشتیبانی لجستیکی – چیزهایی مانند مدارک مسافرتی، کارت‌های شناسایی، و گذرنامه – را به آنها ارائه داده‌اند. این‌ها چیزهایی هستند که به القاعده امکان فعالیت می‌دهند.

در نتیجه این کمک‌ها القاعده رهبرانش را در داخل ایران مترکز کرده است. امروز معاونان ایمن الظواهری آنجا هستند و به صراحت می‌توان گفت که آنها یک زندگی عادی القاعده‌ای دارند.

تروریست‌های القاعده مانند سیف العدل و ابومحمد المصری، که اکنون مُرده، قادر بودند بر فعالیت‌های جهانی تأکیدی تازه داشته باشند و حملاتی را در سراسر جهان طرح‌ریزی کنند.

تهران به القاعده اجازه داده است که به جمع‌آوری مالی بپردازد، آزادانه با اعضای القاعده در سراسر جهان ارتباط برقرار کند، و بسیاری دیگر از اقداماتی را که در گذشته از داخل افغانستان یا پاکستان انجام می‌شد، [از ایران] انجام دهد.

القاعده اکنون زمان دارد؛ چرا که آنها اکنون درون ایران هستند، به پول دسترسی دارند، از مجموعه‌ای از حمایت‌های ایران برخوردارند، و ابزارهای تازه‌ای برای تروریسم دارند.

حال شما می‌بینید که جمهوری اسلامی ایران،‌ بزرگترین حامی حکومتی تروریسم در جهان، پایگاه القاعده است.

آنها در زمینه تروریسم و در زمینه نفرت شریک هم هستند. این محور، تهدیدی جدی برای امنیت کشورها و میهن آمریکا محسوب می‌شود.

من می‌گویم که ایران در واقع افغانستان جدید – به عنوان قطب جغرافیایی اصلی القاعده – است. اما در واقع از آن هم بدتر است.

برخلاف افغانستان، و زمانی که القاعده در کوهستان‌ها پنهان می‌شد، امروز القاعده زیر پوسته سخت محافظت رژیم ایران فعالیت می‌کند.

امروز اشراف آمریکا به توانایی‌ها و فعالیت‌های القاعده، نسبت به زمانی که آنها در تورا بورا یا حتی در مناطق کوهستانی پاکستان بودند، بسیار کمتر است.

ایالات متحده پس از ۱۱ سپتامبر توانست نیروی آتشباری‌مان را علیه القاعده در افغانستان به کار بندد، تا جایی که اکنون ما دیگر نیازی نداریم در آن کشور حضور نظامی گسترده‌ای داشته باشیم. امروز ما باید از نیروی نظامی‌مان به صورت بسیار دقیق و موضعی در زمان لزوم علیه عوامل القاعده در یمن استفاده کنیم.

ما امروز آن گزینه‌ها را نداریم؛ زیرا این اوباش القاعده در عمق ایران پنهان شده‌اند و اگر ما چنین گزینه‌ای داشتیم، [و] انجام دادن آن را انتخاب می‌کردیم، اجرای آن خطر بسیار بیشتری می‌داشت.

محور ایران-القاعده پیشرفت توافق‌های ابراهیم را نیز تهدید می‌کند.

اگر القاعده بتواند از حملات تروریستی در منطقه برای اخاذی از کشورها و جلوگیری از پیوستن آنها به صلح گرم با اسرائیل استفاده کند، در آن صورت ما با خطر متوقف شدن این حرکت تاریخی به سوی صلح در خاورمیانه رو‌به‌رو خواهیم بود.

ما با خطر محدود شدن شمار فزاینده کشورهای خاورمیانه، که همه آنها تهدیدی که از جانب ایران وجود دارد را درک می‌کنند، مواجه خواهیم شد.

اما از همه مهمتر این که همه کشورها باید درک کنند که این همدستی شرور، خطر حملات تروریستی علیه مردمشان را به میزان چشمگیری افزایش می‌دهد.

در حالی که ایران به القاعده اجازه می‌دهد آزادانه با نمایندگان کینه و نفرت در خارج از کشور ارتباط برقرار کنند، کشورهایی مانند فرانسه بیش از پیش در برابر حملات القاعده – مانند کشتار نفرت‌انگیز شارلی ابدو – آسیب‌پذیر می‌شوند.

از آن جا که ایران به القاعده مدارک مسافرتی مانند گذرنامه می‌دهد، کشورهای مانند آلمان کاملاً در معرض این خطر هستند که به محل بازآفرینی چیزی شبیه «هسته هامبورگ» – که در حملات ۱۱ سپتامبر نقشی بسیار مهم را ایفا کرد – تبدیل شوند.

در حالی که ایران به رهبران القاعده اجازه می‌دهد آزادانه به سوریه سفر کنند، یکی از بزرگترین بحران‌های انسانی جهان همچنان ادامه خواهد داشت. سوری‌های فقیر همچنان فریب خواهند خورد تا به افراد جهادی تبدیل شوند.

[ … ]

و همچنین تصور کنید، تصور کنید که اگر رژیم ایران تصمیم بگیرد بودجه دولتی چشمگیری را در خدمت اهداف القاعده قرار دهد، القاعده چه ویرانی بزرگی را می‌تواند به بار بیاورد.

اگر ایران به القاعده اجازه دسترسی به شبکه‌های ماهواره‌ای خود را بدهد، تصور کنید که ما چه قدر آسیب‌پذیر خواهیم شد. این یک سازمان تروریستی است که عمیقاً درون یک کشور دارای توانایی‌های پیشرفته پنهان شده است.

ببینید، اگر شما حمایت رژیم از حزب‌الله، حوثی‌ها، شبه‌نظامیان شیعه در عراق، و گروه‌های تروریستی سنی مانند حماس و جهاد اسلام فلسطینی را در نظر بگیرید، می‌بینید که سوابق بسیار زیادی برای همه این‌ها وجود دارد.

تهدیدی که متوجه آمریکا است را تصور کنید. به تهدیدی که متوجه اسرائیل و متوجه عربستان سعودی است، فکر کنید.

همچنین احتمال حضور تثبیت شده القاعده در مکان‌هایی کاملاً آسیب‌پذیر و شکننده مانند لیبی، یمن، و مغرب را تصور کنید. یا به ناآرامی‌های فزاینده در مکان‌هایی مانند بنگلادش، جایی که هسته‌های القاعده حملاتی را در آن انجام داده‌اند، فکر کنید.

تصور کنید که القاعده حملاتش را به نمایندگی از ایران، حتی اگر کنترل آن بی‌نقص نباشد، آغاز کند. چه کسی می‌تواند بگوید که این، شکل بعدی اخاذی برای تحت فشار قرار دادن کشورها برای بازگشت به توافق هسته‌ای نخواهد بود؟

برای مشاهده این که محور ایران-القاعده یک نیروی شر در سراسر جهان است، لزومی ندارد که شما رئیس سابق سیا باشید.

اما اکنون زمان آن فرا رسیده است که آمریکا و همه کشورهای آزاد، محور ایران-القاعده را درهم بشکنند. در واقع دولت ترامپ در این زمینه پیشرفت داشته است.

بیایید اجازه ندهیم که ایران فرصت دومی به القاعده بدهد.

بیایید خطر همکاری سنی و شیعه در تروریسم را دست کم نگیریم.

بیایید درباره میانه‌روی ایران به مردم آمریکا دروغ نگوییم و وانمود نکنیم که سیاست مماشات مؤثر خواهد بود.

سی سال همکاری نشان می‌دهد که باورهای مذهبی متفاوت ایران و القاعده در مقایسه با کینه همگرایانه آنها محلی از اعراب ندارد. این واقعیت است.

این هم واقعیت است.

کشورها، بنا بر قطعنامه ۱۲۶۷ شورای امنیت سازمان ملل متحد، وظیفه دارند نهادهای تعیین‌شده به عنوان افراد مرتبط با القاعده را تحریم کند.

ما با تحریم کردن وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران ایران رهبری آمریکا را اجرا کردیم. ما از سازمان ملل متحد و همه کشورها می‌خواهیم که آنها هم چنین کنند.

من امروز اقدامات زیر را اعلام خواهم کرد.

ما امروز تحریم‌هایی را علیه سلطان یوسف حسن العارف و محمد ابطای، معروف به عبدالرحمان المغربی، رهبران القاعده مستقر در ایران اعلام خواهیم کرد.

من همچنین تحریم سه تن از رهبران گردان‌های کردی القاعده را – که یک گروه مرتبط با القاعده است و در مرز میان ایران و عراق فعالیت می‌کند – اعلام می‌کنم.

و من در اقدامی در همین رابطه پاداشی تا سقف هفت میلیون دلار را تحت برنامه «پاداش برای عدالت» وزارت خارجه برای اطلاعات منجر به یافتن مکان یا شناسایی المغربی اعلام می‌کنم. ما می‌خواهیم او را برای اجرای عدالت، به خانه، به آمریکا، بیاوریم.

در پایان من می‌خواهم به سال ۱۹۸۳ بازگردم. پاییز سال دوم دانشجویی من در دانشکده نظامی ایالات متحده بود.

من به یاد می‌آورم که روزنامه‌ای را به دست گرفتم و در آن خواندم که یک کامیون پر از مواد منفجره به پایگاه تفنگداران نیروی دریایی ایالات متحده در بیروت برخورد کرده بود و ۲۴۱ آمریکایی کشته شده بودند.

پس از آن، زندگی من دیگر مثل گذشته نبود. آن حمله موجب شد که من، به عنوان یک سرباز جوان، درباره پرسش‌های مربوط به امنیت ملی، و نقش آمریکا در خاورمیانه و جهان، بیاندیشم.

به آن گروه از شما که به یاد نمی‌آورید، می‌گویم که تروریست‌هایی که هم‌میهنان آمریکایی ما را کشتند، بخشی از هسته اولیه شکل‌‌دهنده حزب‌الله بودند که از حمایت جمهوری اسلامی ایران برخوردار بود.

من آن را فراموش نکرده‌ام.

و پس از چهار سال هدایت سیا و اکنون وزارت خارجه بیش از هر زمان دیگری بر تهدید محور القاعده و ایران واقفم.

جمهوری اسلامی ایران یک ستاد عملیاتی تازه را به این شبکه تروریستی، که دستانش بیش از هر کس دیگر به خون آمریکاییان آغشته است – افرادی که همین حالا هم در تهران در حال طراحی جنایات تازه هستند – ارائه کرده است.

ما نمی‌توانیم این حقیقت را نادیده بگیریم. و دولت ترامپ، درست همان‌گونه که با رژیم‌های وحشتناک دیگر مانند چین برخورد کرده است، به این موضوع نیز آن طور که هست، و نه آن طور که دل‌مان می‌خواهد باشد، می‌پردازد.

ما ماهیت واقعی رژیم ایران را می‌بینیم و از سختگیری نکردن با آن خودداری می‌کنیم.

ما درباره ماهیت رابطه ایران-القاعده حقیقت را می‌گوییم و اقدامات چشمگیری را برای درهم شکستن آن انجام داده‌ایم.

ما از همه کشورها می‌خواهیم که به خاطر منفعت مردم خودشان و به خاطر امنیت، ثبات، و رفاه در جهان همین کار را انجام دهند.

نبرد جهان آزاد علیه تروریسم ادامه خواهد داشت. باشد که آمریکا همواره در این جنگ پیشگام باشد.

سپاس از شما.

خداوند همه شما را مشمول برکاتش قرار دهد.

و باشد که خداوند ایالات متحده آمریکا را مشمول برکاتش قرار دهد.

از شما سپاسگزارم. (تشویق حضار)