در حالی که توافقات بین واشنگتن و تهران نزدیک می شود، تی یری میسان سیاست فرانسوآ هولاند در خاورمیانه و پشتیبانی او از رژیم های سلطنتی خلیج فارس و آپارتاید اسرائیل را مورد بررسی قرار داده و در اینجا ترسیم می کند. او به شکل انکار ناپذیری نشان می دهد که این سیاست خلاف ارزش های جمهوری و منافع ملی بوده و تنها در خدمت خواست ها و تمایلات چند نفر و چند گروه اجتماعی می باشد که فرانسوآ هولاند نمایندگی آنها را به عهده دارد.
رئیس جمهور فرانسه، فرانسوآ هولاند رویکرد سیاست خارجی کاملاً نوینی را به کشورش تحمیل کرد. از آنجائی که خود را با نقاب مرد سیاسی جبهۀ چپ به شهروندانش نشان داد، ولی در واقع این کارمند عالی رتبه به منافع ملی، تاریخ و فرهنگ کشورش پشت کرد و دولت را برای منافع گروهی از بورژوازی بزرگ نئو محافظه کار به خدمت گرفت.
تحولات بهار 2012
1) در حالی که طی اردوی انتخاباتی، برای هر تحلیلی باز بنظر می رسید، با گروه های فکری رقیب که پیرامون او حلقه زده بودند، می بایستی به محض کسب قدرت در روز 15 مه نقابش را بردارد. بر این اساس دور ریاست جمهوری اش را به اعتبار و شعار ژول فری Jules Ferry (مرد سیاسی قرن نوزدهم فرانسه) پیوند زد. با مهارت و ظرافت خاصی مدعی احیای بنیانگذار مدرسۀ لائیک و اجباری و نه نظریه پرداز سوسیالیست طرفدار کلونیزاسیون. با این وجود، لائیسیته نزد ژول فری آزادی اندیشه را تضمین نمی کرد، بلکه می خواست کودکان را از دست کلیسای کاتولیک خارج سازد و آنها را تحت نظارت «سوارکاران سیاه» « hussards noirs » به گوشت دم توپ در لشگر کشی های استعماری تبدیل سازد.
2) 6 ژوئیه، فرانسوآ هولاند در پاریس با جمعی از دولت های خود برگزیده به نام «دوستان سوریه» ( (Amis de la Syrie گردهمآئی تشکیل داد تا توافقات ژنو را تخریب کرده و متعاقباً دوباره جنگ علیه سوریه را ادامه دهد. او به شکل نمادیه، از «دموکرات ها» در شورای ملی سوریه سپاسگذاری کرد، یعنی سازمانی شبح آسا متشکل از قطر و با پیوندهای مخفیانه با برادران مسلمان. با افتخار در کنار جنایتکار جنگی ابو صالح به صحنه آمد، در مورد ابو صالح باید دانست که او امارات اسلامی در باب عمرو را هدایت می کرد و مسئول بریدن سر 150 نفر از هم میهنانش است. سخنرانی او به زبان انگلیسی از روی متنی بود که مشاورانش نوشته بودند، و سپس به فرانسه ترجمه می شد.
3) فوراً پس از این گردهمآئی، در 22 ژوئیه فرانسوآ هولاند رسماً اعلام کرد که فرانسه متهم به جنایاتی است که دولت غیر قانونی فیلیپ پتن Philippe Pétain علیه یهودیان مرتکب شده است. به عبارت دیگر، مقام عالی رتبۀ فرانسه با طرح چنین مسئله ای دولت را برتر از جمهوری تلقی کرد.
در آن دوران من در مورد فرانسوآ هولاند نوشته بودم که او با انتخاب تداوم راه فیلیپ پتن که فرانسه را به قدرت های آن روزگار واگذار کرده بود با سیاست کلونیالیسم پیوند تازه ای برقرار کرد [1]. ولی بسیاری آنچه را که سوء استفاده از قدرت تلقی می کردند را ندیده گرفتند و ترجیح دادند بگویند که تبعید سیاسی دقت نظر و قدرت تشخیص من را زائل ساخته است.
با خواندن کتاب جمعیت شناس امانوئل تود Emmanuel Todd «شارلی کیست ؟» موجب دلگرمی ام شد، زیرا او در این کتاب به بررسی چگونکی و چرائی جمع رأی دهندگان کنونی حزب سوسیالیست به عنوان وارث «مارشالیسم» [2] پرداخته است. این روشنفکر همیشه حس ستایش من را بر انگیخته است، زیرا او نشان داد که تا چه اندازه در سطح ناخودآگاه نظام خانوادگی در بستر تاریخی تأثیر گذار بوده است.
طی دوران دانشجوئی ام در دانشکدۀ علوم سیاسی، تزاو را به دقت و موشکافی تمام می خواندم، بر اساس نظریۀ او تقسیم جهان در دوران جنگ سرد با ساختارهای خانواده نزد ملت ها در رابطه مفصلی بوده است. او مشاهده می کند که امروز، جمع رأی دهندگان حزب سوسیالیست که به شکل گسترده مسیحی زدائی شده است، نقاط اتکای خود را از دست داده و به انزوای خودش واپس نشسته است. او پیش از این پیوستن طبقۀ رهبریت را پیرامون مذهب یورو، یعنی قانون قوی ترها در فضای اروپائی. او نتیجه می گیرد که حزب سوسیالیست با توافق جمع رأی دهندگان ثروتمند کشور را به خارج فروخته است.
تیم فرانسوآ هولاند
خواست رئیس جمهور برای تغییر سیاست امور خارجی روی تحلیل ساده ای اتکا داشت : ایالات متحده با نیاز کمتری به نفت خلیج فارس نیت خود را برای انتقال نیروهای نظامی شان به خاور دور اعلام کردند. با پشتیبانی از واشنگتن به شیوۀ تونی بلر در صحنۀ بین المللی، فرانسوآ هولاند می خواست جای خالی آنها را در خلیج فارس پر کند و از آبشار پول بی دردسر بهره مند گردد.
بر اساس همین منطق بود که قطر — یعنی اکسون موبیل Exxon-Mobil، شرکت راکفلرها — به شکل گسترده اردوی انتخاباتی فرانسوآ هولاند را تأمین مالی کردند [3]. این کمک مالی که از دیدگاه حقوقی در فرانسه غیر قانونی می باشد توسط لوران فبیوس معامله شده بود. به همین علت به محض این که آقای هولاند برگزیده شد، با وجود تمام اختلافات قدیمی اش با لوران فبیوس، او را به عنوان وزیر امور خارجه انتخاب کرد.
فراخوان فرانسوآ هولاند نزد ژنرال هایش که در خلیج فارس مورد تهدید قرار گرفته بودند با پشتیبانی از دولت اسرائیل همراه شد. به یاد داریم که رئیس جمهور ژنرال دوگل با این دولت استعماری متارکه کرده بود، در سال 1967 اعلام کرد که فرانسه با این کشور برای کنترل کانال سوئز متحد شده بود و علیه استقلال الجزائر می جنگید، ولی از وقتی که از امپراتوری خود قطعه نظر کرد، نمی توانست به این اتحاد پایند باقی بماند. رئیس جمهور فرانسوآ هولاند بر عکس این روند، وقتی به فرودگاه تل آویو رسید، در نوامبر 2013، به زبان عبری اعلام کرد : Tamid écha-èr ravèr chèl Israëlمن دوست شما هستم و برای همیشه دوست شما خواهم بود [4].
برای اجرای تغییر جهتی که تدارک دیده بود، رئیس جمهور گروهی پیرامون دو شخصیت راست افراطی تشکیل داد : رئیس ستاد فرماندهی خصوصی اش، پنرال بنوآ پوگا، و مشاور دیپلماتیکش ژک اودیبر.
ژنرال بنوآ پوگا یکی از «کلونیال های» قدیمی از پیاده نظام نیروی دریائی است. مسیحی لوفوریست lefebvriste، ستایش از اسقف اعظم قدیمی داکار (Marcel Lefebvre ) و نفرتش را از انقلاب فرانسه پنهان نمی کند. بین دو عشای ربانی در سن نیکلا دو شاردونه، او عملیات ویژه و اطلاعات نظامی را هدایت می کرد. او توسط رئیس جمهور نیکلا سرکوزی در الیزه برگزیده شده بود و موضوع بی سابقه چنین بود که توسط رئیس جمهور بعدی برای پیوستن به کابینه برگزیده شد.
ژک اودیبر Jacques Audibert غالباً از سوی همکاران قدیمی ا ش به « آمریکائی با پاسپورت فرانسوی » شهرت دارد، و دلبستگی عمیقش به امپریالیسم ایالات متحده و کلونیالیسم اسرائیل خیلی بیشتر از احترام به جمهوری فرانسه است. او طی سال ها در گفتگوهای 5+1 با ایران در مسدود ساختن توافقات نقش مرکزی بازی کرد، و امیدوار بود که به عنوان نمایندۀ دائمی فرانسه در سازمان ملل متحد برگزیده شود، ولی سرانجام به الیزه نزد فرانسوآ هولاند بازگشت.
وقتی او رئیس امور خارجه بود، ژک اودیبر دائماً دیپلمات های امور عرب را حذف می کرد و این پاکسازی را نیز با بهترین ها آغاز کرد. صلاحیت دار ترین ها به آمریکای لاتین تبعید شدند. هدف او این بود که برای رضایت خاطر اشغالگران اسرائیلی تمام پشتیبانی های مدافعان فلسطین حذف گردد، و در عین حال و به ویژه با ترک « سیاست عرب فرانسه » که طی قرن ها شکل گرفته بود و خداحافظی با هم پیمانان قدیمی به نفع میلیاردرهای خلیج (فارس) هر چند که دیکتاتور و به جرگۀ فناتیست های مذهبی تعلق داشته باشند.
این سیر تحولی هر چند شگفت انگیز بنظر رسد ولی فرانسوآ هولاند از چندین سال پیش اعلام کرده بود. در 30 نوامبر 2005 وقتی مورد استقبال شورای نمایندگان مؤسسات یهودی درفرانسه (CRIF) قرار گرفت، بر اساس یادداشت های جلسه او اعلام کرد که : «تمایلی هست که به گذشته های دور باز می گردد، چیزی که در فرانسه به آن سیاست عرب می گویند، قابل پذیرش نیست که یک ادارۀ دولتی وابستگی ایدئولوژیک داشته باشد. در وزارت امور خارجه و در مدرسۀ ملی امور اداری ENA مشکل استخدامی وجود دارد و این مشکل گزینش باید دوباره سازمان دهی شود.» [5]
ژرفای اندیشۀ فرانسوآ هولاند
فرانسوآ هولاند با اشاره به «مقاومت» (در دوران اشغال فرانسه توسط نازی ها) ژرفای آنچه در افکارش موج میزد را بیان کرد. در 27 مه گذشته او در بیانیۀ بزرگداشت با یادآوری چهار چهرۀ برجستۀ مقاومت فرانسه ژرفای اندیشۀ خود را با حذف چهره های کمونیست آشکار ساخت.
مقاومت فرانسه مشوق دولت ها و مبارازنی بوده است که امروز به اشغال سرزمین هایشان و فرمانبرداری از رژیم آپارتاید معترض هستند. با گرامی داشت پیشینیان فرانسوی، اتحادشان را با «محور مقاومت» تعریف کردند.
ولی فرانسوآ هولاند حق مقاومت را برای فلسطینی ها بهر سمیت نمی شناسد و در راستای خلع سلاح سال 1940 آنها مجبور می داند که «گفتگو» کنند. او حزب الله را از دیدگاه اروپا «تروریست» ارزیابی کرد، یعنی به همان شکلی که فیلیپ پتن شارل دو گل را به دلیل اعمال «تروریستی» محکوم به مرگ کرده بود [6]. فرانسوآ هولاند علیه سوریه جنگ به پا کرد و ایرانی ها را نیز محاصرۀ اقتصادی کرد.
فرانسوآ هولاند و دیکتاتورهای خلیج
طی سه سال گذشته، فرانسه از پشتیبانی هیلاری کلینتون و ژنرال دیوید پترائوس از سوی ایالات متحده، اکسون موبیل و دولت خصوصی اش قطر و سرانجام از پشتیبانی خاندان سعودی ها و دولت خصوصی عربستان که به نام «عربستان سعودی» به ثبت رسیده است.
بر این اساس، فرانسه توانست دومین جنگ علیه سوریه و عراق را راه اندازی کند و ده ها هزار مزدور مسلح که سر تا سر جهان آمده بودند و از جمله چند هزار نفر از فرانسه را جابجا کند. در نتیجه فرانسه مسئول درجۀ یک صد ها هزار کشته است که شامات را سوگوار کرد. البته، تمام این جنگ افروزی ها زیر پوشش کمک های بشردوستانه به مردم تحت ستم و شکنجه صورت گرفت.
از دیدگاه رسمی این سیاست هنوز به نتیجه نرسیده است. سوریه پیوسته در وضعیت جنگی به سر می برد و استخراج گاز ممکن نیست، گرچه «دوستان سوریه» در ژوئن 2012 آن را بین خودشان تقسیم کردند [7].
1) با این وجود، فرانسه یک سفارش جنگ افزار به حجم سه میلیارد دلار از سوی عربستان سعودی برای ارتش لبنان دریافت کرد. موضوع این بود که سعودی ها می خواستند از لبنانی ها بخاطر منتشر نکردن اعترافات ماجد الماجد مأمور رابط بین عربستان سعودی و القاعده سپاسگذاری کنند و از سوی دیگری از فرانسه نیز بخاطر ادامۀ جنگ علیه سوریه قدردانی کنند [8].
2) فرانسه 24 فروند رافال به بهای 6،3 میلیارد یورو فروخت. ولی این قراردادهای نجومی به نفع فرانسه تمام نخواهد شد :
3) اسرائیلی ها فروش جنگ افزارهائی که بتواند در مقابل آنها مقاومت کند را وتو کرده اند. در نتیجه فرانسه می توانست تا 700 میلیون دلار لباس نظامی، خود روی خدماتی و سلاح کمری تخویل دهد. دو میلیارد و سی سد میلیون دلار باقی مانده نیز به شکل جنگ افزارهای از دور خارج شدۀ ساخت آلمان شرقی تحویل داده خواهد شد.
4) البته قطر رافال خریداری کرده، ولی ب هازای این خرید درخواست کرده است که شرکت هواپیمائی فرانسه Air-France از برخی خطوط هوائی به نفع شرکت هواپیمائی قطر Qatar Airways قطع نظر کند.
به هر صورت، حتی اگر این قراردادها شکل و شمائل مناسبی داشته باشد، هرگز نمی تواند جایگزین قراردادهائی شود که با مداخلۀ ژک اودیبر از دست رفتند، یعنی تمام شرکت های فرانسوی که با ایران کار می کردند، مثل پژو و توتال، و یا خساراتی که ژنرال بنوآ پوگا به کارخانه های فرانسوی مستقر در سوریه وارد ساخت.
توافق واشنگتن و تهران
با وجود تلاش های تیم فرانسوآ هولاند به طور کلی و ژک اودیبر بطور اخص، توافقاتی که حاصل گفتگوهای بین ایالات متحده و ایران بوده باید در 30 ژوئن 2015 به امضا رسد. برای بررسی نتایج این پیمان نامه می توانیم به مقالاتی که پیش از این نوشته بودم مراجعه کنیم [9]. از این پس این گونه بنظر می رسد که دو بازندۀ بزرگ در این توافقات مردم فلسطین و فرانسه هستند. بازنده اول به این علت است که دیگر هیچکس از حق مسلم مردم فلسطین برای بازگشت به کشورشان دفاع نمی کند، و دومین بازنده به این علت که نامش در پیوند با سه سال بی عدالتی و کشتار در این منطقه به ثبت رسیده است.
در این هفته، روز 2 ژوئن، مقام عالی رتبۀ آمریکا، معاون وزیر کشور آنتونی بلینکن Antony Blinken به پاریس آمد تا در گردهمآئی 22 کشور عضو اتحادیۀ ضد داعش شرکت کند. خلاف آنچه رسانه های فرانسوی مطرح کردند، موضوع این گردهمآئی تدارک پاسخگوئی نظامی برای سقوط رمادی (مرکز استان انبار در عراق در سد کیلومتری باختری بغداد) و پالمیرا نبود، پنتاگون برای رسیدگی به چنین اموری به گردهمآئی هم پیمانانش نیازی ندارد. بلکه موضوع این بود که وزیر امور خارجۀ فرانسه لوران فبیوس را مجبور سازند که به اشتباهش اعتراف کند، و توافقات ایران و ایالات متحد هرا بپذیرد. و او نیز مجبور شد بپذیرد.
امضای قرارداد با سقوط پالمیرا در تهدید قرار گرفت زیرا « راه ابریشم » یعنی راه ارتباطاتی بین ایران از یک سو و سوریه و حزب الله از سوی دیگر را قطع کرد [10]. در صورتی که پالمیرا در دست جهاد طلبان قرار بگیرد (یعنی مزدوران مسلحی که علیه «محور مقاومت» می جنگند) [11]، تهران نمی تواند گاز خود را به اروپا انتقال دهد و هیچ نفعی برای توافق با واشنگتن نخواهد داشت.
آنتونی بلینکن معاون وزیر کشور به حاضرین در این گردهمآئی اطلاع داد که «محور مقاومت» را مجاز دانسته تا برای سرکوب داعش نیروهای تازه نفس وارد میدان جنگ کند. بطور مشخص تا پیش از 30 ژوئن 10000 نفر از سپاه پاسداران انقلاب به ارتش عرب سوریه خواهند پیوست. تا کنون سوریه تنها به کمک حزب الله لبنان و حزب کار کردستان ترکیه از خودش دفاع می کرد، بی آن که یگا نهای روسی یا ایرانی و شبه نظامیان عراقی در درگیری ها شرکت داشته باشند.
آنتونی بلینکن در عین حال خطاب به حضار اعلام کرد که با روسیه برای تشکیل گردهمآئی پیرامون موضوع صلح در سوریه، به میزبانی سازمان ملل متحد در قزاقستان به توافق رسیده است. او از لوران فبیوس خواست تا بیانیۀ نهائی برای اصلیت دولت سوریه را امضا کند که با «توافق متقابل» بین اتحادیۀ کنونی که در سوریه زمام قدرت را به دست دارد (بعث و حزب سوسیال ناسیونالیست سوریه) و اپوزیسیون های مختلف در پاریس یا در دمشق مشخص شده است.
آقای لوران فبیوس پس از بالا زدن آستینش شعار «بشار باید برود» را کنار گذاشت و پذیرفت که رئیس جمهور اسد دور انتخاباتی خودش را که به شکل گسترده مورد پشتیبانی مردم سوریه بوده به اتمام رساند، و به شکل نزاری به گفتن این جمله رضایت داد : «آقای اسد آیندۀ سوریه نیست».
در سه هفتۀ آینده شاه باید لخت بشود. واشنگتن و تهران با امضای توافقاتشان تمام حساب و کتاب های فرانسوآ هولاند و نئو محافظه کاری مانند ژک اودیبر و نئو فاشیستی مانند بنوآ پوگا را بر باد خواهند داد.
[1] « La France selon François Hollande », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 30 juillet 2012.
[2] La majorité des Français qui soutinrent l’armistice de Philippe Pétain n’étaient pas des fascistes, mais des «Maréchalistes». Traumatisés par la boucherie de 14-18, ils se réfugiaient derrière l’autorité du vainqueur de Verdun pour justifier leur refus de combattre l’envahisseur nazi.
[3] « François Hollande négocie avec l’émir de Qatar », Réseau Voltaire, 31 janvier 2012.
[4] « Déclaration de François Hollande à son arrivée à l’aéroport de Tel-Aviv », par François Hollande, Réseau Voltaire, 17 novembre 2013.
[5] « France : le Parti socialiste s’engage à éliminer les diplomates pro-arabes », par Ossama Lotfy, Réseau Voltaire, 9 janvier 2006.
[6] « L’UE assimile la Résistance libanaise à du terrorisme », Réseau Voltaire, 22 juillet 2013.
[7] « Les « Amis de la Syrie » se partagent l’économie syrienne avant de l’avoir conquise », par German Foreign Policy, Horizons et débats (Suisse), Réseau Voltaire, 14 juin 2012.
[8] “سکوت و خیانتی که 3 میلیارد دلار ارزش داشت”, بوسيله ىتی یری میسان, ترجمه حمید محوی, شبکه ولتر, 15 ژانويه 2014, www.voltairenet.org/article185882.html
[9] “پس از توافق بین واشنگتن و تهران خاورمیانه در چه وضعیتی قرار خواهد گرفت؟”, بوسيله ىتی یری میسان, ترجمه حمید محوی, شبکه ولتر, 18 مه 2015, www.voltairenet.org/article187625.html
[10] “سقوط پالیمرا و فروپاشی تعادل جغرافیای سیاسی در شامات ”, بوسيله ىتی یری میسان, ترجمه حمید محوی, شبکه ولتر, 25 مه 2015, www.voltairenet.org/article187696.html
[11] “جهاد طلبان در خدمت امپریالیسم”, بوسيله ىتی یری میسان, ترجمه حمید محوی, شبکه ولتر, 1 ژوئن 2015, www.voltairenet.org/article187751.html